نخستین بار است که جردن بلفورت رموز سیستم گامبهگام فروش خودش را بیان میکند، سیستمی که منجر شده تا خودش، مشتریان و تیم فروشش، به موفقیت و ثروت زیادی برسند. این روش تا به حال فقط در دوره آموزشی آنلاین او و با هزینه حدود 2000 دلار مطرح میشده است و حالا به وسیلۀ این اثر در اختیار همه قرار گرفته است. بلفورت در کتاب شیوه گرگ نشان میدهد که هر کسی چگونه میتواند به استاد متقاعدسازی و فروش تبدیل شود.
قیمت
1- فلسفهی ازدواج کردن چیست؟ 2- آیا ازدواج میتواند یکی از عناصر کوچک، در سیستم بینهایت حیات باشد و فعالانه در جهت تحقق اهداف حیات تلاش نماید؟
1- فلسفهی ازدواج کردن چیست؟
2- آیا ازدواج میتواند یکی از عناصر کوچک، در سیستم بینهایت حیات باشد و فعالانه در جهت تحقق اهداف حیات تلاش نماید؟
3- طبیعت حیات، یکپارچگیست و تمام اجزاء آن در عجین شدن با یکدیگر، یک کل بزرگتر را میآفرینند (گشتالت درمانی). آیا شما میپذیرید که انسان جزئی از این کل و ازدواج، جزئی از کل وجود انسان باشد؟ در این صورت و همراستا با هدف حیات، هدف وجودی ازدواج چه میتواند باشد؟ چه میتواند باشد به جز یکپارچهسازی؟
4- مهمترین مراحل تحول در کودکی کدامند؟ هر یک از این مراحل چگونه در شخصیتسازی افراد دخیل بودهاند؟ تثبیت شدن در هر مرحلهی تحولی، چطور در مجذوب شدن ما به افرادی خاص تأثیر میگذارد؟
5- تصویرهای ناهشیاری که از خصایص و کارکردهای مثبت و منفی والدین در ذهن داریم، چگونه بر ادراکات کنونیمان از تصاویر همسر اثر میگذارند؟
6- آیا گفتگو کردن با همسر باید بر اساس قواعدی صورت گیرد؟
7- خود بلعیدگی چگونه مانع همدلی میشود؟
8- آیا عشق خیالانگیز و رؤیایی هم میتواند جزئی از نظممندی طبیعت باشد که با هدف یکپارچهسازی انسان، تدبیر شده باشد؟
واژهشناسی در ایماگو درمانی
- تصویرسازی ذهنی (ایماگو) و بازسازی آن.
- ارتباط (گفتگوی ایماگویی، گفتگوی کودک- والد).
- اصول گفتگوی ایماگویی (همدلی- آیینهسازی- اعتباربخشی- اصل کشسانی).
- صمیمیت هیجانی، ایمنی هیجانی.
- مغز (بخشها، کارکردها).
- عشق رؤیایی (خاستگاه، بازسازی).
- تعهد
- خودبلعیدگی
- خودافشایی
- مراحل تحولی انسان (از منظر ایماگودرمانی): دلبستگی- اکتشاف- هویت- شایستگی- ارتباط
نظریۀ ایماگو درمانی هندریکس
خاستگاه نظریه
طولانی بودن روانکاویهای سنتی به لحاظ زمانی، هزینهی زیاد درمان برای مراجعین، باز پرداخت بسیاری از درمانگران از طریق بیمه و نیاز به نتایج کمی و آشکار از طریق بررسی پیامدها، از مهمترین عواملی بودند که روان درمانی را از شکل پویشی دراز مدت به حوزههای شناخت بنیاد و گرایش به سرعت سوق دادند. هم اکنون زوج درمانی نیز فضای کمتری را به پرداختن در جزئیات گذشته اختصاص میدهد. این حیطه، حالا، بهجای توجه شدید به تغییر فلسفه زندگی، برای حل مسئله وزن بیشتری قایل میشود. با این همه نظر به بازگشت پذیری (عود) بالا در درمانهای هشیاریمدار – درمانهایی که در میان تقسیمبندی فروید از سطوح آگاهی، ذهن تنها بر سطح نمایان و هشیار آن تمرکز میکنند- و نقصانهایی که در درمانهای تحلیلی- سنتی برشمردیم، به نظر میرسد که برای دستیابی به نتیجهای کارسازتر، یکپارچهسازی جریانات مذکور اجتنابناپذیر باشد.
درمان تصویرسازی- ارتباطی (IRT ) در عین حال که فلسفهای انعطافپذیر و قابل درک را پیرامون روابط به زوجها عرضه میکند، مهارتهای لازم جهت حل مسئله و مکالمه را نیز در اختیارشان قرار میدهد. فلسفهی مطرح در این نوع درمان، حقیقت عشق و ناکامیها را برای جفتها روشن کرده و نمایان میکند که چرا بهتر است همسران به جای فروپاشی رابطه، روی آن کار کنند. از سوی دیگر، مهارتهای مورد نظر همچون ابزارهایی کاربردی، همسران را به سوی پیوند، درک و پاسخدهی شایسته به ناکامی و نیز شفای آسیبپذیریهای ایجاد شده در کودکی رهنمون میشوند. ایماگودرمانی در میان طیف وسیعی از مدلهای در دسترس زوج درمانی، با مجموعهای از ویژگیهای ارزشمند شناسایی میشود: کاربردی، کوتاه مدت، قابل فهم، منطقی، راهگشا و به سرعت تاثیرگذار. بعضی از درمانگران، این مدل را به عنوان الگوی اصلی در کارشان بر میگزینند و بسیاری تنها با بهرهجویی از مهارتهای طرح شده در آن، فنون ایماگو درمانی را با آموختههایشان از سایر مدلها تلفیق میکنند؛ درمانگرانی هم هستند که آموزش دیدهی سایر مدلهای تجربی بودهاند ولی جذب فلسفهی ایماگو درمانی شده و همین فلسفه را مبنای کار تئوری خود قرار دادهاند (لاکوت، 2007).
در متد رواندرمانی همهی ما مدیون نبوغ فروید هستیم. او فرآیند کشف ساختار روان، به ویژه منابع ناهشیار هیجان، تفکر و رفتار، را بنیانگذاری کرد. افرادی که زمان و هزینهی کافی در اختیار داشتند سالها تحت مدیریت روانکاو به کشف ذهنیت خود میپرداختند. مدل او پیرامون روان دارای ساختاری درون روانی- نهاد، خود، فراخود- بود که در عین حال با بافتار رشدی و محیط شفادهندگی (خانواده) فرد نیز تعامل میکرد. اما درمان فروید، که با هدف ایجاد خود مختاری، عدم وابستگی و خودکارآمدی انجام میشد، عمدتاً ساختاری غیر ارتباطی داشته، مقولات درونفردی را محور تمرکز قرار میداد. واقعیت بنیادین در روانکاوی سنتی، پرورش فردی خودگردان و ذهنی استقلال یافته بود. (این روند «الگوی فردی » نامیده میشود). به زودی در حرفهی روان درمانی تحولی ایجاد شد و شاگردان فروید مرکز توجه درمان را به سوی منابع قدرتمند سلف و متغیرهای شفادهندهی ارتباطی تغییر جهت دادند: نظریۀ میان فردیِ سالیوان، روابط شیءِ فیربرن و وینیکات، نظریۀ دلبستگی بالبی، روانشناسی خودِ کوهات و «روان تحلیلی ارتباطیِ ستولورو و میشل »، همه وهمه رابطه را اصل و بنیان شکلدهی به شخصیت قلمداد میکنند و تقدم آن بر مقولات درونفردی را آشکار میدانند. این روند، تحت عنوان «الگوی ارتباطی »، موجب پیدایی روان درمانیهای کوتاهمدت شد.
حیطهی زوج درمانی و خانواده درمانی نیز تحت تاثیر بینشهای رابطه محور پدیدار شده، تمرکز بر متغیرهای میان فردی را آغاز و کارایی قابل مشاهده و کوتاه مدت درمانها را مورد توجه قرار دادند. در این میان تحولات فرهنگی که در بافتار برنامههای سلامت روان ایجاد و فرآیند مشاورهدهی به مراجعین را از بیست تا چهل جلسه به ده جلسه کاهش داد، درمانگران تحت پوشش بیمهی خدمات رابیش از پیش به سوی درمانهای پویشی اما کوتاه مدت روانه کرد. در مجموع، متدهای روان پویشی (پارادایم فردی) آماج درمان را پردهبرداری از پیچیدگیهای گذشته و ناهشیار قرار دادند و پارادایم ارتباطی در زوج درمانی، مهارتهای گفتگو، حل تعارض ، اصلاح رفتار و حل مسئله را هدف دانستهاند.
در این میان، فراسونگری و تاکید بر رهایی از تعصبورزی بر دیدگاهی خاص، حرفهایها را به تلفیق عناصر کارآمد هر رویکرد با سایر رویکردها (یکپارچهنگری) ترغیب کرد. ایماگودرمانی ارتباطی نیز همچنان که از نامش پیداست، دست ساختهی همین نگرش تلفیقی بوده است. ایماگودرمانی ارتباطی که در 1970 به عرصهی زوج درمانی راه یافت، با پدیدآیی درمانهای ارتباطی مقارن بود. این رویکرد دو مقوله را به طور همزمان مورد تاکید قرار داد: نخست شناسایی تاثیرات کودکی بر پویاییهای ازدواج و انتخاب همسر و دیگری، اهمیت اکتساب مهارتهای ارتباطی.
نظر به اینکه ایماگودرمانی هر دو مقولهی تحلیلهای درونروانی و روابط میان فردی را مورد توجه قرار میدهد، «آسیب شناسی» در این دیدگاه برخاسته از روابط معیوب و فعلی همسران است که خود در کودکی هر همسر ریشه دارد. در ایماگودرمانیِ ارتباطی، همهی پاتولوژی، رابطه است: ریشهی تمام دشواریهای کنونیِ رابطه، گسیختگیهای پیوندهای مورد انتظار در کودکیست و این گسستهای ناخوشنودکنندهی گذشته، دوباره در روابط صمیمانهی همسران پدیدار خواهند شد. بر این اساس، دوباره نبوغ فروید به خاطر میآید. چرا که شالودهی تفکر او بر اساس مفهوم سرکوبی بنیانگذاری شده بود: مطالب مدفون شده و سرکوب گردیدهای که در ناهشیار روان به پویش مشغول و در کمینِ نشستهی فرصتی مناسب برای باز پیدایی اند، به شیوهای اجتنابناپذیر در روابط بعدی ظاهر شده و قدرتمندانه رفتار را تحت کنترل خواهند گرفت. مداخلهی «گفتگوی ایماگویی»، زوجهای کاندید ایماگودرمانی را کمک میکند تا پیوندهای کنونیشان را احیاء و متعاقباً گسیختگی پیوند در کودکیشان را بازسازی نمایند.
هدف از ایماگودرمانی ارتباطی رساندن زوجها به دو بینش اساسی است: رابطهی مشترک چیزی جز بازتابی از واقعیت فردی هر همسر نیست و رابطهی زوجی تاثیری بسیار جدی بر شیوهی بودن هر فرد با خود و در هستی دارد. به عبارت دیگر رابطهی زناشویی هم از پویههای درونفردی تاثیر میپذیرد و هم بر آن تاثیر میگذارد. فرآیند درمان بر آن است تا در خاتمه، همسران را به درک مفهوم ازدواج و حفظ رابطهای دیرپا مجهز سازد.
– درمان تصویرسازی- ارتباطی با هدف تبدیل تجارب منفی کودک به تجاربی شفایافته و عمیق در بزرگسالی، فعالیت میکند. این درمان، شفابخشی جراحتهای کودکی، حل تعارضات زناشویی و افزایش صمیمیت و پیوند را آماج کار خود قرار داده است. هدف درمان این است که همسران به لحاظ شخصی یکپارچه شوند و رابطهای هشیار را تجربه کنند (موریس ، 2003).
خاستگاه درمان تصویرسازی- ارتباطی، مدلهای روانپویشی فردیست، امّا به گونهای که این پویاییها در بافتارهای ارتباطی نگریسته شوند؛ توجه به پویشهای درون روانی دربافتاری از روابط میانفردی را «درمان مشترک » نامیدهاند و از این گذر ریشهی اصلی ایماگو درمانی، از درمانهای اشتراکی نشأت گرفته. بعدها این رویکرد با تأثیرپذیری از نظریۀ سیستمها و درمانهای گروهی اصلاح شده و گسترش یافت. فرضیات فرانظریهای آن از فیزیک کوانتوم و عرفان مذهبی الهام گرفته و بر اساس همین مبانی، موقعیت و ماهیت انسان را عموماً بر پایهی روابطش نگریسته است. این شیوهی زوجدرمانی در حقیقت دریچهایست که همسران پس از گشودنش، به چشماندازی فلسفی و عمیق از کل هستی و کیهان نیز مجهز خواهند شد.
بنیان درمان ایماگویی- ارتباطی بر این عقیده استوار است که هر فرد در عین آنکه مخلوق و تابع رابطه است، خالق آن نیز میباشد؛ به عبارت دیگر هر یک از همسران نه تنها خالق رابطهای هستند که در آن ایفای نقش میکنند، که پیرو، مخلوق و تبعیتکنندهی آن نیز به شمار میروند. هر شخص در بدو خلقتش، زندگی را متصل و در پیوند با تمام جنبههای خود آغاز میکند: عوامل فیزیکی، اجتماعی و بافتار کیهانی و بیکرانی که در آن قرار میگیرد، در زمرهی این جنبهها به شمار میروند. هر فرد یک کل است و یکپارچگی با همهچیز را تجربه میکند. مشکلات انسان از آنجایی آغاز میشود که این پیوند ضروری میان اجزاء گسیخته میگردد. از مهمترین و اساسیترین عواملی که موجبات گسست این یکپارچگی را فراهم میکند، رفتارهای ناهشیار والدین است. شیوههای فرزندپروریِ والدین، عموماً به شیوهای ناهشیارانه از حفظ و ابقاء اتصال اولیهی کودک به هستی حمایت نمیکنند و پیوندهای بالقوهی ذات او با جنبههای ذکر شده را از هم باز میکنند. نتیجهی چنین ناحمایتگریهایی، جدایی کودک از بخشهای مرتبطِ وجود خود و نیز بیگانگیاش از دیگران خواهد بود: افرادی که ویژگیهای مشکلآفرین بافتار اجتماعی که در آن زندگی میکنیم را خلق کرده و جوامع را به زمینهای آکنده از تنشهای میانفردی، بیماریهای اجتماعخاست و دشواریهای روانی افول دادهاند. گرایش ذاتی و بنیادین هر انسانی اکتساب و احیاء دوبارهی این پیوند طبیعی است. ازدواج که بهعنوان عاملی مفید و ساختاردهنده به جوامع و در جهت برآوری نیازهای شخصی افراد گسترش یافته است نیز همگام با همین گرایش ذاتی حرکت میکند: ازدواج از نقطه نظر ایماگو درمانگران، وسیلهای است که افراد به واسطهمندیاش تلاش میکنند تا آن اتصال و آن پیوند گمشده را ترمیم نمایند. عشق رؤیایی ، فرآیندی انتخابی است که افراد در آن به شیوهای ناهشیارانه رابطهای را با کسی شبیه به مراقب اولیهی خود ایجاد میکنند و همانطور که در کودکی از آن مراقب انتظار حفظ و حمایت از یکپارچگی و برآوری نیازهای هیجانیشان را داشتند، حالا هم از همسرشان انتظار پیدا میکنند که جراحتهای هیجانی ایشان را شفا بخشیده، احساس تمامیت و کلیت با هستی را به آنها برگرداند. متاسفانه عموماً این تلاش به شیوهای اجتنابناپذیر با شکست مواجه میشود! از آنجا که شباهت همسر انتخاب شده با والد برترمان در کودکی، دوباره همان جراحتها، هیجانات و ادراکات را بازآفرینی میکند، رابطه به مکانی برای کشمکش قدرت تبدیل خواهد شد. و در همین نقطه است که بیشتر زوجها بهدنبال درمان و در پی درمانگران روانه میشود.
نقش ایماگودرمانگر در مقایسه با درمانگران سنتی و نیز پیروان درمانهای بسیار کوتاه، که هر دو ناچاراً در فرآیند درمان کارکرد یک متخصص را ایفا میکنند، شفادهندگیِ یکسویه نیست. ایماگو درمانگر تسهیلگر فرآیند درمانی ویژهای است که همسران را در راستای شفابخشی به یکدیگر و رشد به سوی یکپارچگی، قدرتمند میکند. درمانگر بر آن است تا هر همسر را درمانگر دیگری کند. از این رو، او بیش از آنکه مظهر شفادهندگی باشد، مربی و هدایتگر خواهد بود.
اساساً ایماگودرمانگر همسران را در جهت ساختن رابطهای آمیخته با تعهد، سرشار از تماسهای توجهآمیز و پیوندهایی همدلانه هدایت میکند. رابطهی اینچنین مفروش از تعهد، تماس و همدلی از طریق فرآیندی بهنام گفتگوی ایماگویی اکتساب خواهد شد. درمانگر با بهکارگیری مستمر و آگاهانهی سه مرحلهی اساسی در گفتگو- آیینهسازی، اعتباربخشی و همدلی- نهایتاً پیوند میان همسران را بازآفرینی میکند و این پیوند همان مرهمی است که جراحتهای هیجانی، توقفهای رشدی و بلوکه شدنهای معنوی را شفا خواهد داد.
در ایماگویی درمانیِ ارتباطی، هدف درمان یاری رساندن به زوجها برای خلق مشارکتانهی ازدواجی هشیار است. زمانی که زوجها معنی رابطهی صمیمانه و هدف فلسفی از گرایش آدمی به عشق و ازدواج را درک کنند، به کمک درمانگر و به شیوهای همکارانه، ازدواجی از سر آگاهی را تجربه خواهند کرد.
هدف نهایی درمان و به عبارتی اصلیترین انتظار از پیامددرمانی، خلق رابطهی آگاهانهای است که در سایهی آن هر دو همسر احیاء و بازآفرینی گرایش ذاتیشان به یکپارچگی را تجربه کنند: یکپارچگی با تمامی بخشهای خود، اتصال جنبههای فیزیکی به بافتار اجتماعی و سرانجام ارتباط همهی این عوامل با هستی و کائنات. آماج ایماگو درمانی، بازگرداندن تجربهی گمشدهی هر فرد از یکپارچگیست که در کودکی آن را از دست داده بود (لاکوت، 2007).
یکی دیگر از اهداف عمده در درمان ایماگویی- ارتباطی، سازماندهیِ صحیح به تقابل عناصر درون روانی افراد با یکدیگر است. از آنجا که در این درمان، مانند هر زوج درمانی دیگر، تمرکز اصلی بر بهبود وضعیت ارتباطی همسران قرار میگیرد، ترمیم پویههای دروانروانی نیز خود با هدف بازآفرینی رابطهای رضایت بخش اعمال خواهد شد و آماج، برقراری «تقابلی یکپارچه» از عناصر دروان روانیست نه کارکرد جداگانهی یکی از آنها. از این گذر، نوعی اختلال شخصیت هیچ برتری بر نشانگان آسیب ندارد و بر عکس. چنانچه و زمانهایی که درمانگر با یکی از همسران کار میکند، باز هم هدف همان رابطه است چرا که او در پی افزایش سطوح کارکرد یکی «از همسران» در رابطهی مشترک است.
در درمان ایماگویی ارتباطی، رقابت و متعاقباً اثبات برتری شیوههای کوتاه مدت با طولانیمدتها مورد نظر نیست. در این درمان تمرکز بر رابطه است و بر تقابل کارکردی عناصر درونروانی با یکدیگر؛ به همین دلیل، اختلال شخصیت با نشانگان آسیب در مقامی برابرند. به سخنی دیگر، از آنجا که تمرکز درمانهای زوجی بهبود وضعیت ارتباطی همسران با یکدیگر است و ترمیم پویههای درونروانی خود در خدمت بازآفرینی رابطهای رضایتبخش تلاش میکند، لذا آنچه اهمیت دارد کوتاه یا بلند مدت بودن درمان نیست. آنچه بر آن تمرکز میشود “تقابل عناصر درونروانی با یکدیگر است” نه تک تک یا یکی از آنها.
توضیحات تکمیلی
وزن | 0.3 کیلوگرم |
---|---|
ابعاد | 24 × 18 × 0.3 سانتیمتر |
ناشر | انتشارات سان کد |
تعداد صفحات | 400 |
سایز کتاب | A5 |
مطالعه این کتاب را به همه پیشنهاد می کنم.